انگار ما همهچیزمان معکوس شده است. در مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بسیاری مسائل دیگر خیلی چیزهایمان معکوس است. هنر که دیگر جای خود دارد.
زمان زیادی از دوران خلق آثار به یاد ماندنی هنری نگذشته است، شاید حدود سی یا چهل سال، این زمان برای تغییر و پیشرفت کافی است اما برای دگرگونیهای بنیادین یک فرهنگ واقعاً زمان کمی است و نمیدانم این همه کَج رفتن از کجا آب میخورد …!
کاری به اینکه هنر چیست ندارم، تعاریف پیچیدهی آن و رسالههای چند صد صفحهای هنر چیست هم بماند برای اهلش؛ اما هنر ما گویا حواشی متعددی دارد که همگی از خود هنر مهمتر شدهاند. به گمانم مهمترین آن شهرت و معروفیت است که در اولویت همهچیز قرار گرفته است.
برخی از این حواشی را نمیتوان کاری کرد. اینکه یک روز مجاز است و یک روز غیرمجاز، یک روز حمایت میشود و یک روز سرکوب، یک روز … بماند! اینها را نمیتوان کاری کرد، چون دست ما نیست، چون نتیجهی کاری کردنش از کارافتادگی دائم است…!
اما این بازی شهرت و معروفیت دیگر قوز بالای قوز شده است. روزگاری اهالی هنر یک عمر تلاش میکردند، زحمت میکشیدند و باوجود آنکه غم نان داشتند، قصهها میکردند! اثری ناب خلق میکردند و اگر خلاقیتی داشتند به موفقیت میرسیدند. شهرت، محبوبیت و ماندگاری هم مزد تمام زحماتشان بود. در آن روزگار میتوانستیم اهالی هنر را بهراستی هنرمند خطاب کنیم.
اما حالا انگار اوضاع فرق کرده، موفقیت معنای چندانی ندارد. موفقیت یعنی تعداد بالاتر هوادار آن هم هوادار مجازی، هوادارانی که میتوان با کمی هزینه آنها را خرید، یا هوادارانی که کارشان فقط هواداری کورکورانه از افراد پر هوادار است.
هنرجویانی که با صرف هزینه و ترفندهای مجازی هواداران خود را به صورت کاذب افزایش میدهند. قبل از آنکه به موفقیتی برسند؛ قبل از آنکه حرفی برای گفتن داشته باشند. اسمش هم برند سازی شخصی میگذارند. تعریفی عجیب و غریب از برند سازی شخصی!
من نمیدانم تقصیر را باید گردن فضای مجازی انداخت یا مردم خودمان؟
هرچند در کشورهای دیگر هم این مسائل دیده میشود و نمیتوان تأثیر فضای مجازی را نادیده گرفت؛ اما به گمان من مردم ما در قیاس با مردم کشورهای دیگر بسیار سطحیتر با موضوع برخورد میکنند. با رفتارهایشان افرادی که برای خود شهرت کاذب کسب کردهاند حمایت میکنند. گویا ظاهرسازی و زرق و برق را بیشتر میپسندند و اینگونه میشود که سواد شنیداری و موسیقیایی ما به این حد پایین میآید که نود درصد از تولیدات موسیقی اصلاً ارزش شنیداری ندارند و اهل فن هم از این همه بیکیفیتی تولیدات موسیقی در کشور آزرده خاطرند.
تمام اینها به دلیل حمایتهای کورکورانه از برخی افراد معلوم الحال است که فقط ظاهر را حفظ کردهاند و دلیل دیگرش عدم حمایت درست مسئولان حکومتی است.
در میان این بازی شهرت و معروفیت حق بسیاری از هنرمندان این کشور که به راستی زحمت میکشند و آثاری خلاقانه و زیبا خلق میکنند پایمال میشود و چه کسی مقصر است؟ چرا نباید آثار خوب بشنویم؟ چرا نباید افرادی که واقعاً استعداد دارند حمایت کنیم؟
فضای مجازی و اینترنت را دوست دارم، به این دلیل که مخاطبان راحت تر و بیشتر در دسترس هستند، اشتراک گذاری ساده تر شده است. دیده شدن و شنیده شدن راحت تر است و این میتواند فواید زیادی داشته باشد، اگر آسیب های آن را نیز در نظر بگیریم و برای حل آن تلاش کنیم.
هنر امروز ما نه به کوزه میماند که چیزی از آن تراوش کند و نه به دریایی که انتهایش نامعلوم باشد. هنر امروز ما خلاصه شده است در میزان شهرت هنرمند! بهگونهای که بازیگر تازه کاری که توانسته با ترفندهای مختلف خود را به شهرتی کاذب برساند هنرمندتر از آل پاچینو انگاشته میشود. خوانندهای که توانسته جایی در دل مافیای موسیقی باز کند و از طرفی شهرتی بسازد هنرمندتر از پاواروتی به شمار میآید و از اساتید بزرگ که خون دلها خوردند برای خلق یک اثر ناب فقط نامی مانده که به زبان آوردنشان خیلی با کلاس است!
شهرت قبل از موفقیت یکی از آسیبهای بزرگ ما در حوزهی هنری است بهخصوص موسیقی. هیچ راهکاری برای جلوگیری از این شهرتهای کاذب وجود ندارد مگر به خواست خود مردم، مگر با همکاری مردم و هواداری هوشمندانه. همهی ما شنیدن آثار زیبا را دوست داریم، آثار ارزشمند را دوست داریم، آثاری که دهها سال بعد هم از شنیدنشان لذت ببریم، آثاری که تاریخ مصرف ندارند و همهی اینها با حمایت و هواداری هوشمندانهی مردم به دست میآید و امکانپذیر است.
کمی با دقت بیشتری از افراد مختلف هواداری و حمایت کنیم.
پاینده باشید.
ممنون از آموزش هایی که قرار می دهید
سایتتون عالیه به سایت ما هم سر بزنید
ممنون از مطالب خوبتون. به سایت کوچک ما هم
سر بزنید
ممنون مطلب خوبی بود
سلام . بابت مطالب مفید و متفاوتتون ممنونم
سلام
مطالب و خط فکری تون خیلی خوبه، کاش ادامه بدهید همچنان…